مدح و ولادت امام جعفر صادق علیهالسلام
واژهها در هـیجـانـنـد که سجّـاده شوند پیـشِ پـاهـای تو ای آیـنـه افـتـاده شوند شـاعـران آمـدهانـد تا به نـوایی بـرسـند رخـصتی گر بـدهی با قـلـم آماده شوند باز کن میـکـده را ای پـسرِ خـون خـدا شیعـیان آمـدهاند تا که پُر از باده شوند جلوهای کن که ببـیـنـند تو را اهلِ هنر روی تو دیـده و کُـلاً همه دلـداده شوند حضرت عشق امامِ شـشمـین نورِ خـدا جـلـوهای کن که بـتـابـی به دلِ آیـنـهها آمدی جهـلِ بـشر بلکه سـرافکـنده شود آمـدی با نَـفَـسـت دینِ نـبـی زنـده شـود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقـر گلِ عشق با شـکـوفایی تو عـطـر پـراکـنـده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نـورِ تو در دلِ هر شیـفـتـه تابـنده شود آمـدی تا که تـلاشی بـکـنـی بـهـرِ خـدا لبِ پیـغـمبـرِ اسـلام پُـر از خـنـده شود صـادق آل محـمّـد قـدمت بر سرِ چـشم بنویس اسم مرا که قـلمت بر سرِ چـشم چه هیاهوی عجیبیست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق عـلمِ تو عـلمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعلهوری شعلهکِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبۀ مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمـدم تا بـنـشـیـنـم ز تـو سـیـراب شـوم کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق عشق را مکـتبت آموخـته با شورِ کلام پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام ببـرم شهـرِ مـدیـنـه که بـبـیـنـم حـرمت نکـند بـاز که محـروم شـوم از کـرمت مرقدِ خاکی تو میکُـشدم حضرت نور قــدمـی رنـجـه بـفـرمـا بـفـدای قـدمـت جای تو در دلِ شیعهست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگیست روی گردنِ ما زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت هرکه هستیم در این عرصه اگر که پستیم صـادق آل محـمـد به شـما دل بـسـتـیـم |